در یادداشت اکبر دندانه که در روزنامه اعتماد نگارش یافته، آمده است:
بحث اقتصاد هنر از موضوعات مهمی است که امروزه در دنیا دستمایه آثار تالیفی و پژوهشی مختلف و متنوعی قرار گرفته است. چه هنر را از منظر اقتصادی ببینیم و نگاهمان همارز اهمیت هنری ناظر بر ظرفیتهای درآمدزای هنر باشد و چه صرفا به ارزشهای هنری قائل باشیم، در هر دو حالت مساله حمایت از هنر و هنرمند چیزی نیست که بتوانیم نادیده بگیریم. حمایتی که فینفسه با امر اقتصاد تلاقی پیدا میکند. بنابراین مساله اقتصاد در بعیدترین نسبتش با هنر در حمایت از معیشت هنرمند خود را نشان میدهد و در معنای علمی کلمه، جایی موضوعیت پیدا میکند که هنر را در قامت فرصتی اقتصادی ببینیم. حتی اگر در زمره کسانی باشیم که برای «هنر» خواندن یک اثر، قائل به دربرگیری و شمول مخاطبان آن نباشیم، باز نمیتوانیم نسبت مستقیمی را که میان خلاقیت هنری و آرامش روانی ناشی از تامین خردهاسباب معاش هنرمند وجود دارد، انکار کنیم. اینکه هنر در معنای موسع کلمه نیازمند حمایت است، امری نیست که به تایید کسی یا انکار کسی دیگر نیاز داشته باشد، اما حدود و مختصات این حمایت در مورد هر هنری متفاوت است. حتی در یک رشته هنری هم مساله حمایت از آن هنر بنا به انواع و بهاصطلاح ژانرهای مختلفی که وجود دارد، متفاوت است. به عنوان مثال، مساله اقتصاد و حمایت از آنچه در ردیف فیلمهای به اصطلاح «بدنه» سینما قرار میگیرد با آنچه سینمای هنری یا به بیان متداول در ایران سینمای «هنر و تجربه» نام گرفته است، فرق میکند. اولی همانطور که از اسمش پیداست، خود واجد حدی از موقعیت درآمدزایی است و در وجه صنعتی سینما بررسی میشود اما در دومی، در همه جای جهان، حمایتهای حامیان دولتی یا خصوصی برای آناست که این نوع آثار که واجد ارزش هنری هستند و به اصطلاح مخاطب خاص دارند، بیرونق و ناتوان نشوند، چراکه محدود بودن شمول مخاطبان این آثار، پیشاپیش هرگونه توقع بازگشت سرمایه را منتفی میکند. در این میان وضعیت تئاتر و موسیقی با سینما و تلویزیون متفاوت است. هنرهای نمایشی و هنرهای موسیقایی طبعا بیش از سینما و تلویزیون به حمایت نیاز دارند؛ چراکه سرمایهگذاری در سینما (در اینجا مرادمان سینمای تجاری و وجه صنعتی سینماست) امکان بازگشت دارد اما در مورد موسیقی، خصوصا موسیقی خاصپسندی مانند موسیقی اصیل ایرانی معمولا چنین امکانی ندارد.
اخیرا آیین رونمایی از آلبوم «ش م س» به آهنگسازی کیخسرو پورناظری به خوانندگی همایون شجریان در تالار وحدت برگزار شد. حامی مالی این پروژه بانک صادرات ایران است. آلبومی که در بستر اپلیکیشن نئوبانک سپینو برای همه قابل دسترسی است. در اینجا این پرسش مطرح میشود که چه انگیزهای سبب میشود که یک بانک ایرانی دست به چنین حمایتی بزند؟ چرا بانک صادرات ترجیح داده است که این بار سراغ هنر و آن هم موسیقی برود؟ مزایای این حمایت در عرصه عمومی و برای مخاطبان موسیقی در ایران چیست؟ جنبههای اجتماعی این حمایت تا چه اندازه اهمیت دارند؟ در اینجا سعی میکنم تحلیل کوتاهی در پاسخ به این چند پرسش ارائه کنم.
کاری که بانک صادرات انجام داده، طبعا ذیل همان مولفهای قرار میگیرد که یادداشت حاضر با آن آغاز شد؛ یعنی اقتصاد هنر، چراکه حمایت مالی از این آلبوم که نام دو نفر از هنرمندان نامدار موسیقی ایران را در شناسنامه خود دارد، با بانک صادرات است و همین کافی است که ذیل مبحث اقتصاد هنر قرار بگیرد. حال میخواهیم بدانیم در این حمایت، عواید بانک چیست و دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی کدامند؟
از پرسش دوم آغاز میکنم:
این حمایت مالی که از آن حرف میزنیم، منجر به خلق اثری هنری شده است. پس نخستین شرط لازم که کمک به تولید هنری است، در اینجا محقق شده. در وجه دیگری از قضیه، باید به ژانر و دستهای که آلبوم در آن قرار میگیرد، توجه کرد. «ش م س» را همانطور که میدانیم، کیخسرو پورناظری آهنگسازی کرده و همایون شجریان خواننده آن است، بنابراین بانک صادرات از اثری «ایرانی» با حال و هوای فرهنگ ایران حمایت کرده است. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که میدانیم ارتباط بخش زیادی از مخاطبان موسیقی در ایران با موسیقی ایران از نوع اصیل آن کمرنگ و در مواردی حتی قطع است. بنابراین چنین حمایتی، حمایت از موسیقی ایرانی است.
باید درنظر داشت که این آلبوم قرار است در بستر اپلیکیشن نئوبانک «سپینو» ارائه شود. با توجه به اینکه مخاطبان نئوبانکها بیشتر از نسل جدید و به اصطلاح نسل زد (Z) هستند و این نسل – به هر دلیلی – بیشتر سراغ موسیقیهایی مانند رپ و پاپ و… رفته است، حمایت از آلبوم «ش م س» میتواند در جهت جذب مخاطبانی به موسیقی اصیل ایرانی هم راهگشا باشد. به این معنا که به ارتباط این نسل با ظرفیتهای موسیقی ایرانی کمک کند. پس تهیه و انتشار این آلبوم در حکم نوعی فرهنگسازی موسیقایی در جهت ترویج موسیقی ایرانی نزد نسل نوآمده هم هست. در این آلبوم با حال و هوا و سازهای ایرانی روبهرو هستیم. ازجمله تنبور و این در وضعیت فعلی که این سازها کمتر مورد استفاده و توجه قرار میگیرد و بیشتر شاهد رایج شدن سازهایی مانند گیتار الکترونیک و… هستیم، اهمیت دارد. نگاهی به آثار پرطرفدار در این سالها خصوصا از سوی جوانان و نوجوانان نشان میدهد که جای خالی سازهای ایرانی مانند تنبور در این آثار خالی است. بانک صادرات سعی کرده با ارائه آلبومی در حال و هوای ایرانی -اعم از بخش کلامی و بخش بیکلام و سازی- سهمی در قرار دادن فرهنگ موسیقایی ایران در کانون توجه مخاطبان ایرانی داشته باشد. اما خود بانک از این حمایت چه عوایدی دارد؟ طبعا گستره تبلیغات، گونههای مختلفی را در بر میگیرد و یکی از این گونههای تبلیغی، معرفی و تبلیغ برند معنوی است. طبعا بانک صادرات -باتوجه به اینکه آلبوم تکفروشی ندارد- از این حمایت به دنبال تبلیغ برند خود بوده و به نظر میرسد که دست روی گزینههای پُربسامدی هم گذاشته باشد. از یکسو نام کیخسرو پورناظری به عنوان موسیقیدان نوازنده و آهنگسازی که کارنامه قابل اعتنایی دارد و نامش با تعدادی از آلبومهای درخشان تاریخ موسیقی ایران گره خورده است. از سوی دیگر همایون شجریان به عنوان هنرمندی پرطرفدار و البته فرزند محمدرضا شجریان، میتواند متضمن تامین اهداف بانک برای تبلیغ برند خود باشد. بنابراین حمایت از این آلبوم علاوه بر جنبههای فرهنگی و اجتماعی برای نام «بانک صادرات ایران» به عنوان نهادی اقتصادی هم آوردههای خاص خودش را دارد و این را میتوان نوعی ارتباط میان اقتصاد و هنر دانست. ارتباطی که هر دو سویه از آن رضایت دارند.
0 دیدگاه